سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

87/3/28
11:18 ص

فرهنگ شریف سال 1310 در شهرستان آمل به دنیا آمد. از چهار سالگی تحت تاثیر آموزش موسیقی به وسیله ی پدرش و نیز رفت و آمد بزرگان موسیقی به منزل آنها خصوصا عبدالحسین خان شهنازی برادر حاج علی اکبرخان شهنازی، موسیقی را فرا گرفت.

در سن دوازده سالگی نخستین تک نوازی خود را که به صورت زنده از رادیو پخش می شد با موفقیت اجرا کرد و به دنبال آن در اغلب برنامه های گل ها به عنوان تک نواز آواز، خوانندگان برنامه را همراهی کرد. وی از بدوشروع برنامه گلها به همت زنده یاد داود پیرنیا و برنامه تکنوازان به همت استاد میر نقیبی با شیوه ای نو در نوازندگی تار، حضور داشت.

فرهنگ شریف در کارنامه هنری خود با خوانندگانی چون روح انگیز، تاج، غلامحسین بنان، شجریان، محمودی خوانساری، ایرج و ... هم نوازی داشته است و در چندین فستیوال بین المللی از جمله فستیوال موسیقی برلین توانسته است ساز تار را به خوبی به جهانیان بشناسد، فرهنگ شریف چند سالی را در دانشگاه های مطرح امریکا به امر آموزش موسیقی مشغول بود.

او نخستین هم نوازی را با خوانندگانی چون محمودی خوانساری، شجریان، اکبر گلپایگانی داشت و نخستین تصنیف اکبر گلپایگانی از ساخته های اوست.
فرهنگ شریف موفق به دریافت نشان درجه یک هنری ازدست آقای خاتمی رئیس جمهور وقت شده است.

 

از خانه موسیقی




  

87/2/2
9:58 ص

 

 

خواننده 

با صدای : شاهکار بینش پژوه

شعر : شاهکار بینش پژوه

آهنگ : بهروز صفاریان

منبع آهنگ : ت ر ا ن ه ی ف ا رس ی

 

 

هرکی از مامانش قهر میکنه
میخواد بیاد یه شبه خواننده شه

بغال و چغال و کپن فروش
میخواد معروف شه یه شبه گنده شه

این روزا هرکی بلده سوت بزنه
فکر میکنه آهنگ سازه بتهوونه


شعرم که دیگه این روزا همه میگن
موسیقی پاپم که دیگه Opene


اکبر آقای باغبون میگفت :
اصغرشون خیلی خوب میخونه

میخواد بیاد تهرون و آهنگ بسازه
میگفت : موزیک پوزیکم خیلی خوب میدونه

آخه عروسی نازی تمپو میزده
تو داهات کشته مرده واسه اون فراوونه

خلاصه

میاد تهرون میره حموم عمومی
از فرداش جای ببخشید میگه Excuse me!

Travel check میخواد بجای پول
وقت تعجب میگه oh Wonderful!

اون وقتا میگفت های! حالا میگه Hey you !
Merci Merci Madam Bonjour Mouseiur

دامبولو دیمبول میخونه و میگیره
پیر و جوون واسه اون می میره

چی میخونه مگه ؟
میخونه : آفتاب لبه بومه، روز کارش تمومه


ولک تنگه غروبه
لبه بندر شلوغه

میفروشه میفروشه مثل نبات

یه آهنگت بگیره بسه برات

سلفژو کاسپوئن و هارمونی خوندم
همه شیش و هشتی شدن من یکی موندم

یه عمره که دارم بتهوون و شاپن و باخ میزنم
اما حالا از روی بی پولی شیش و هشت می زنم
آبروم رو با پول دارم تاخ می زنم

گاهی باخ میزنم، گاهی تاخ می زنم
گاهی باخ میزنم، گاهی تاخ می زنم


تهیه کننده هی میگه رِنگی بابا ، رنگی باشه

میگم آخه بابا آبروم میره ، میگه خیالی نباشه

ملودی سنگین نمی فروشه
اون هالتوریرو ببین چه باهوشه

نوازنده گرون شده استودیو نرخ خون شده
ارکستراسیون رو وللش سینتی سایزر و قربونش

شعر ضعیف بخون میگیره
اینجوری فروشت تو بازار جون میگیره


حالا که کسی کاری بکار ما نداره
بخون یه دختر دارم شاه نداره !
عینک گرد بزن موهاتو بلند کن
با این و با اون یواشکی زد و بند کن

ریش بزی بذار ژل بزن به موت
کلاس بذار واسه دائی و عموت

به شاعر و آهنگ سازت گیر بده
پول نوازنده ها رو دیر بده

مصاحبه کن باهمه روزنامه ها
بگو بدن بدن بقیه خواننده ها

می و فا و سل و لا اسپانیش بیا
" خیال نکن نباشی، بدون تو می میرم "

تو خوندنش یخورده غمیش بیا !
" واسه نونه، واسه نونه
"

صداتو کلفت کن بنداز تو گلوت
بشه صدات یه جورایی مثل فلوت
میفروشه میفروشه مثل نبات
یه آهنگت بگیره بسه برات



87/1/7
2:25 ع

 

ولفگانگ آمادئوس موتزارت ( 1791-1756 )... این ها {تاریخ} تنها اعدادی است که در کتب تاریخ موسیقی به کار  می آید ؛ موتزارت در 27 ژانویه 1756 در سالزبورگ اتریش به دنیا آمد؛ شاید غیبت فیزیکی  او در 1791 رخ داده باشد اما حضور پاک و استوارش جاودانه است .

رومن رولان در مورد موتزارت می گوید : شاد بود و با این وصف روزگارهیچ کس سخت تر از زندگی او نبود. این زندگی پیکار بی وقفه ای برضد تنگدستی و بیماری بود . تنها مرگ در 35 سالگی به این پیکار بی پایان بود .

پس شادی او از کجا برمی خواست ؟

پیش از همه از ایمان بیدار و عاری از خرافات اما نیرومند و استوار او که شک نه تنها هیچ گزندی به آن نرساند بلکه حتی در آن راه نیز نیافت این ایمان آرام بی پیرایه و از شهوت و خیالپردازی پیراسته بود. ایمان می آورم زیرا حقیقت است credo quia verum  به پدر محتضرش می نویسد :

من به خبرهای خوب امید می بندم هرچند همیشه عادت داشته ام که بدترین هر چیز را در نظر مجسم کنم چون مرگ هدف حقیقی و نهایی زندگی ماست از چند سال پیش چنان به این بهترین دوست حقیقی بشر خو گرفته ام که صورتش دیگر نه تنها برایم هیچ ترسناک نیست بلکه بسیار آرامش دهنده و تسلیت بخش است و من خدا را سپاس می گویم که این خوشبختی را به من بخشیده .... هیچ گاه نشده که به  بستر بروم و نیندیشم که فردا ممکن است دیگر زنده نباشم و با این وصف هیچ یک از کسانی که مرا می شناسند نمی تواند بگوید که من در زندگی خود دلتنگ یا اندوهگین هستم . به پاس این سعادت خالق خودرا شکر می گزارم و از صمیم دل آن را برای همه آیندگان آرزومندم ( 4آوریل 1787)

اینها گفته های هنرمند جوانی است که نبوغ و بخشش الهی در  عین جوانی از او عارفی سالک و پخته ساخته است و این نه تنها در گفته های او بلکه در اثار وی نیز مشهود است

منبع وبسایت خانه ی موسیقی


 


  

86/8/4
11:52 ع

 saba

یکی از هنرمندان بزرگ ایران که خدمت مهمی به عالم هنر کرده است، ابوالحسن صبا می باشد که از خانواده ای هنرمند بود و پدر و پدربزرگ و جدش نیز از هنرمندان زمان بودند و شاگردان زیادی در کشور ما تربیت کرده اند.

ابوالحسن صبا فرزند دکتر ابوالقاسم کمال السلطنه فرزند جعفرخان حکیم باشی معروف به صدرالحکماء و از نواده های فتحعلی خان صبا ملک الشعرای دربار قاجار بوده است. ابوالحسن صبا در سال 1281 خورشیدی در خانواده ای تولد یافت که اهل هنر و ادبیات و طبابت بودند. به علت تسلط پدر صبا به ادبیات فارسی و عربی به او لقب کمال السلطنه را دادند. مادر صبا نقل کرده است که ابوالحسن از بچگی لب ایوان می نشست و چند تار به انگشت خود می بست و با دهان صدای سازهای مختلف را در می آورد. کمال السلطنه پسر دیگری داشت به نام عبدالحسین و سه دختر داشت که همه هنرمند و دلبسته به موسیقی بودند. با این که برادرش عضو وزارت خارجه بود و صاحب مقاماتی شد ولی به کار هنری ادامه میداد.

دکتر گلشن ابراهیمی می نویسد: ابوالحسن صبا تحصیلات مقدماتی را در مدرسه علمیه و سپس در کالج آمریکایی به پایان رسانید و به زبان و ادبیات فارسی و انگلیسی آشنایی یافت.

ابوالحسن صبا در سال 1308 به مدیریت مدرسه صنایع ظریفه رشت منصوب شد و شاگردان زیادی تربیت کرد. با تمام علاقه ای که به مردم گیلان داشت به علت آب و هوای گیلان که برایش مساعد نبود به تهران آمد و خانه موروثی خود را در کوچه ظهیر الاسلام برای تدریس موسیقی در نظر گرفت که بعداً به (موزه صبا) تبدیل شد.

ابوالحسن صبا قبل از فوتش در مصاحبه ای گفت، تا کنون سه هزار تن را تعلیم داده است. از بدشانسی موسیقیدانان ایران و دوستداران هنر، ابوالحسن صبا خیلی زود از جهان رفت و در تاریخ 29 آذر سال 1336 چراغ عمرش خاموش شد و دوستان و علاقمندان بیشمار خود را دچار حرمان ابدی نمود.

ابوالحسن صبا درباره فراگرفتن موسیقی چنین می گوید:

پدرم علاقه مفرطی به موسیقی داشت، یعنی خودش هم آشنا به ساز ایرانی بود و از کودکی یعنی از شش سالگی مرا نزد اساتید وقت راهنمایی کرده بود. قبل از این که شروع به مشق ویلن بکنم با سازهای ایرانی از قبیل سه تار، تار، سنتور و ضرب آشنا شدم، حتی قدری هم کمانچه زدم. بعداً اطلاعات خودم را به ویولون منتقل کردم و تقریباً یک مکتب خصوصی برای ویولن ایجاد شد و کتابهایی در این خصوص نوشته و انتشار دادم.

صبا از کودکی در نواختن انواع سازهای اصیل ایرانی مهارت داشت، اما شگفتی هنر او را باید از زمان تأسیس مدرسه عالی موسیقی دانست که در سال 1302 به همت استاد علینقی وزیری و با یاری سردار سپه در تهران آغاز به کار کرد. تأسیس این مدرسه میدانی برای عرضه مهارت و نبوغ او بود.

وقتی ابوالحسن صبا درگذشت، شهریار شاعر مشهور درباره او چنین سرود:

ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی؟                               چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی؟

تو که آتشکده عـشـق و مـحـبـت بـــودی                                 چه بـلا رفت که خاکسـتـر خاموش شدی؟

به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را                                که خـو از رقت آن بـیخود و بـیـهوش شدی؟

تو بصد نغمه، زبان بودی و دلها هم گوش                                 چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی؟

خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من                                 نه گمان دار که رفـتـی و فـرامـوش شـدی؟

تـا ابـد خـاطـر ما خونی و رنگین از تست                                  تو هم آمـیـخـتـه بـا خـون سـیاوش شـدی؟

منبع:فرهنگسرا


  

86/7/26
11:28 ع

 

سامی یوسف  در ماه جولای ۱۹۸۰ از خانواده ای ایرانی آذری الاصل بدنیا آمد. اما او به همراه خانواده اش به انگلستان رفت و در آنجا نوجوانی و جوانی اش را سپری کرد. و ساکن لندن شد . او که از همان ابتدا به موسیقی علاقه داشت در ۱۸ سالگی به مدرسه موسیقی لندن رفت و در آنجا با تحصیلات آکادمیک موسیقی آشنا شد. او تا کنون ۲ آلبوم روانه بازار کرده به نامهای : ( المعلم ) و (امت من ) و اولین کنسرت موسیقی اش را در مصر برپاکرد که بعد از استقبال وسیع از آن برنامه به کشورهای زیادی از جمله آلمان ترکیه هند و... برای اجرای برنامه دعوت شده ...

او تا به حال با آمیختن موسیقی اصیل شرقی با نواهای کلاسیک غربی و اشعاری که اکثرا در وصف پیامبر اسلام و دین اسلام است مخاطبین بسیاری را جذب کرده و از ویژگی های دیگر کار های او این است که هم به زبان انگلیسی و هم عربی کارهایش را می خواند .

 

 آموزش موسیقی را از سن کم توسط پدر ـ که موسیقیدان، نوازنده و شاعری مشهور بود ـ آغاز نمود و پس ازتسلط بر چند ساز، موسیقی را به صورت آکادمیک ابتدا در دانشگاه منچستر و سپس در معتبرترین مؤسسات موسیقی لندن و پس از دریافت بورس تحصیلی در 18 سالگی تحت نظر مشهورترین موسیقیدان‌های «مدرسه سلطنتی موسیقی لندن» فرا گرفته است. گرچه سامی از سه سالگی در لندن بزرگ شده اما ریشه‌‌های شرقی‌اش (او در یک خانواده ایرانی آذربایجانی الاصل  به دنیا آمده است) در ساخت ملودی‌ها، آهنگ‌ها و نماهنگ‌‌هایش کاملاً مؤثر بوده است. هوش سرشار سامی و فهم عمیق او در تئوری موسیقی و نوازندگی، زمینه‌ای شد تا بتواند فرهنگ‌‌های مختلف موسیقی کلاسیک غربی تا موسیقی مقامی خاورمیانه اعم از عربی و ایرانی و صوفی)، ترکی، آواز‌های فارسی، آذری، هندی و پاکستانی و حتی ملودی‌‌های افغانی را یاد بگیرد.

این جوان 26 ساله انگلیسی، در 23 سالگی (2003) آلبوم اول زیبایش، «المعلم» را به بازار‌های جهانی عرضه کرد که شکلی مدرن‌تر و بسیار جذاب تر از همان تواشیح خودمان است به زبان‌‌های انگلیسی و عربی. اهل فن می‌گویند که این آلبوم، انقلابی در اناشید انگلیسی بوده است. بعد از کت استیونس (یوسف اسلام)، خواننده مسلمان بریتانیایی، حالا نوبت به سامی یوسف رسیده است که آواز‌‌های اسلامی‌اش به صدر جدول فروش آلبوم‌‌های اروپا و آمریکا برسد؛ فراموش نکنید که موسیقی پاپ در این کشور‌ها برای خودش بروبیایی دارد. بسیاری به محض اینکه صدای مسحورکننده‌اش را شنیدند به خریدن آلبوم‌‌هایش روی آوردند تا جایی که تعداد فروش آن در روز اول به طور متوسط به 40 نسخه در هر فروشگاه رسید. یکی از معتبرترین روزنامه‌‌های اروپا در خصوص آلبوم او نوشته است «آثار این هنرمند به قدری زیباست که قلب‌‌ها را تسخیر می‌کند». در کشور‌های عربی البته استقبال نسبتاً بیشتری نسبت به آلبوم سامی یوسف شد. درست همزمان با حلول ماه مبارک رمضان در یکی از کشور‌های عربی تعداد فروش متوسط آلبوم وی در هر فروشگاه به۷۵۰ نسخه رسید. سامی توانست در مدت یک سال تحول عظیمی در عالم موسیقی و سرود دینی ایجاد کند. اولین آلبومش جزو پرفروش‌ترین‌‌های خاورمیانه و اروپا شد. نماهنگ «المعلم» به مدت 21 هفته در مصر و 12 هفته در ترکیه در صدر جدول آلبوم‌‌های پر فروش بوده است.       

       در سال 2005 آلبوم عالی‌اش «امت من» را، در میان استقبال بی نظیر مردم، با مضامینی و اشعاری قوی و غالباً اجتماعی، آرمان‌گرایانه، معترض و عدالت‌خواهانه منتشر نمود. همین ویژگی است که سامی یوسف را از بسیاری از خواننده‌‌های مسلمان جهان ـ که متأسفانه تنها از اسلام یک دین سکولار شبهه مسیحی (مسیحیت تحریف شده منظور است) و نعوذ با… خدا و پیامبر را یک چهره لیبرال معرفی می‌کنند ـ متمایز می‌کند. اگر به نام آلبوم آخر ـ که آهنگ آغازینش در ابتدا ذکر شده بود ـ یا به نام مؤسسه سامی یوسف «Awaking» (به معنای بیداری) نیز دقت کنیم، شاید مفهوم «بیداری اسلامی» در ذهنمان تداعی شود. ملودی محلی کشور‌های گوناگون، انواع سبک‌‌های موسیقایی و شش زبان  که در این آلبوم از آن‌ها استفاده شده است، شاهدی دیگر بر این مدعاست


  

86/7/5
1:47 ع

هوالحق

این مطلب را قبل از شروع بکار مینویسم تا بعدا موسیقی دانان عزیز از بنده خورده نگیرند

 همانطورکه میدانید برای اولین بار افتخار نویسندگی در این وبلاگ را تجربه می کنم.دوست دارم مخاطبین من ،یعنی همان خوانندگان این

 وبلاگ،مطالبی که با نام ایمان خلجی نوشته میشود را ،نه بعنوان یک کارشناس و یا یک موسیقی دان بلکه بعنوان یک شخص عادی و یک

 شنونده ی موسیقی و کسی که فقط و فقط نظرات شخصیش را می نویسد بدانند.و بدانند که  تنها عقایدم را خواهم نوشت و از کسی

 نمیخواهم که آنها را بپذیرد.در صورت اختلاف ویا توافق نظر بین من وشما خواننده ی عزیز،خوشحال میشوم نظر شما را در رابطه با مطلبم

 جویا شوم..متشکرم

 

 موفق و پیروز باشید.

 


  
مشخصات مدیر وبلاگ
 
لیلا شهریاری[2]
 

به حرص ار شربتی خوردم، مگیر از من که بد کردم/بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا!


لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
صفحات اختصاصی
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ